رمان اقیانوس خورشید
-
رمان اقیانوس خورشید پارت آخر
بالاخره بعد از صد بار تماس گرفتن پاسخ داد . _الو فرداد ؟ _سبحان ؟ چرا جواب نمی دی ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 12
ترمه آرام سر بلند کرد و به دریای چشمان احسان خیره شد . _چی داری میگی احسان ؟ توی این…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 11
_من نوه ی شرافت خان پارسام ! خان بزرگ روستاهای … ! شرافت خان تقریبا مالک تمام اون دو تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 10
انگشت مقابل بینی اش گذاشت . _هیس ! نمی خواد حرفی بزنی ، قبلا حدسایی می زدم اما این یکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 9
_آخه عمو جو … _حرف نباشه ، بده من ! تو کیو داری که زنگ بزنی ؟ بده من ببینم…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 8
_نه قبلی بهتر بود . کتی شانه ای بالا انداخت و رو به فروشنده گفت _پس اون قبلی رو بدید…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 7
ورودی بیمارستان تا پذیرش را دویدم ، مسئول پذیرش دختر جوانی بود که با تلفن حرف می زد . _خانوم…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 6
با صدای فرداد هر دو به طرف در آشپزخانه چرخیدیم ، آخ که باز هم آن لبخند کشنده را بر…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 5
_بیا این شازده پسرتم ببر ، بو می ده انگار ! مادرم در را باز می کند و نیما را…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 4
در را آرام پشت سرم بستم و به راه سنگ فرش محصور شده در میان دو باغچه که به ویلا…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 3
_بابا این استاد رحیمی خیر ند … قلبم برای لحظه ای ایستاد ، زبان بند آمد ، مثل مجسمه روبروی…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت 2
کامدین_چه می دونم هرچی ! اینطوری احساس می کنم دارم خفه میشم . به لبخندی مهمانش کردم . _بابت امروز…
بیشتر بخوانید » -
رمان اقیانوس خورشید پارت یک
رمان اقیانوس خورشید نویسنده : هستی.ق ژانر : عاشقانه ، طنز ، اجتماعی من و تو ، دو…
بیشتر بخوانید »