رمان رهایی یک لبخند
-
رمان رهایی یک لبخند پارت آخر
سوگل متأثرانه به پای گچ گرفته اش اشاره می کند. – پات تا کی باید تو گچ باشه؟ همزمان نگاه…
بیشتر بخوانید » -
رمان رهایی یک لبخند پارت 6
چیزی نمانده اشک هایش سرازیر شود و دروغش را برملا کند. از او فاصله می گیرد و همانطور که تلاش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رهایی یک لبخند پارت 5
نیک زاد بزرگ نگاه آخری به تبسم می اندازد و به خدمتکاری اشاره می کند. خدمتکار به سرعت خودش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان رهایی یک لبخند پارت 4
الهه خانم به سمتش برمی گردد. – صبخیر عزیزم سپس نگاهی به سرتاپایش می اندازد. – جایی می خوایی بری؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان رهایی یک لبخند پارت 3
درست وقتی که تبسم می خواهد روی مبلی جای بگیرد، باراد را می بیند که از پله ها پایین می…
بیشتر بخوانید » -
رمان رهایی یک لبخند پارت 2
– بفرمایید لطفاً! دستهایش را مشت میکند و فشار میدهد، از اینکه تا این حد ناتوان است خودش را سرزنش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رهایی یک لبخند پارت یک
نام کتاب: رهایی یک لبخند نام نویسنده: نفس ژانر رمان: اجتماعی، درام، عاشقانه خلاصه: تنهایی و بی…
بیشتر بخوانید »