رمان پسرای بازیگوش
-
رمان پسرای بازیگوش پارت آخر
میلاد” اومدم پیش بابا،میخواست نوه شو ببینه،دریا خیلی زود با،بابا اخت شد! میگن خــــون میجوشه ،پس راست میگفتن. بالذت بهشون…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسرای بازیگوش پارت 7
میلاد” به کاشیای سرد ،تکیه دادمو به مردم درحال رفتو امد نگاه میکنم ،چند روزه همین جا نشستم و به…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسرای بازیگوش پارت 6
پیشونیم عرق کرده بود،عرق سردی روی کمرم نشسته بود،چه خواب مزخرفی،به جای اینکه خستگیمو برطرف کنه،بیشتر خسته ام کرد… پوووف،دستی…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسرای بازیگوش پارت 5
نگاهی به دریا انداختم که راحت خوابیده بود،از اتاق بیرون رفتم،میلاد نبود،تو اتاقش رو نگاهی انداختم،اونجاهم نبود،نگاهی به تراس هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسرای بازیگوش پارت 4
حسین روی کاناپه لم داد حسین_پس دیگه شوخی ازاد شد باهات؟! به اشپزخونه رفتمو حرفشو بدون جواب گذاشتم ،بطریه مخصوصمو…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسرای بازیگوش پارت 3
قدماموآهسته برداشتم ،خانوم احمدی دستمال توی دستشو ریش ریش میکردو به سرامیکای کف اتاق خیره بود،حسین دست آزاد دریارو نوازش…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسرای بازیگوش پارت 2
امیر” بادریا در حال بازی کردن بودیم که صدای شکستن چیزی نظرمو جلب کرد ،سریع به داخل برگشتیم. حسین افتاده…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسرای بازیگوش پارت یک
رمان پسرای بازیگوش قلم : دختران معتمد ژانر : عاشقانه میلاد” به خاطر سروصدا ونوری که پخش می شدومشروبی که…
بیشتر بخوانید »